سلام ما به محرم، به غصه و غم مهدی
به چشم کاسه خون و به شال ماتم مهدی
سلام ما به محرم، به شور و حال و عیانش
سلام ما به حسین و به اشک سینه زنانش . . .
التماس دعا
.
.
.
دلم دریاچه ی غم شد دوباره / قد آیینه ها خم شد دوباره
صدای سنج و دمام اومد از دور / بخون ای دل محرم شد دوباره . . .
.
.
.
عالم ، همه خاک کربلا بایدمان
پیوسته به لب ، خدا خدا بایدمان
تا پاک شود ، زمین ز ابنای یزید
همواره حسین ، مقتدا بایدمان . . .
.
.
.
محرم آمد و دلها غمین شد / غم و عشق وبلا با هم اجین شد
حسین آماده بهر جانفشانی است / دوباره فاطمه قلبش حزین شد . . .
..
.
ضریح تو داره عطر گل یاس
نوازش های دستت میشه احساس
کی میدونه آقا پر میشه شاید
شبا سقا خونه ات با مشک عباس . . .
.
.
.
محرم ماه آن عبدخدا
محرم اسرار آن هستی فزا
محرم ماهی که در آن ریختندند
میان کربلا خون خدا . . .
عرض تسلیت به مناسبت فرا رسیدن ایام محرم
.
.
.
جانـت بـه کــویــر تفتــه دریـا بخشید / هفتاد و دو گل ، به متن صحرا بخشید
بـــا جلـــوه ی کــربـلای عـاشـورایی / خـون تــو بـه رنگ سرخ معنا بخشید . . .
.
.
.
پیراهنی از زخم، به تن دوخته است
این رسم، ز حضرت غم آموخته است
ای سـرو تمــاشاییِ ایــمان، عبـاس!
دل، شعله به شعله، در غمت سوخته است . . .
.
.
.
چشمان زمین دوباره تر خواهد شد
ماه از سر شب بدون سر خواهد شد
تاریخ دوباره به خودش می لرزد
شق القمری بزرگتر خواهد شد . . .
.
.
.
این نیزه مرا به عشقتان میدوزد / در عمق وجود شعله می افروزد
امسال اگرچه در زمستانم باز / از بردن اسم تو لبم می سوزد . . .
.
.
.
فریاد حسین را شنیدیم همه / از کوفه به سوی او دویدیم همه
رفتیم به کربلا ولی برگشتیم / از شمر امان نامه خریدیم همه . . .
.
.
.
محرم در حریم کربلاتندیس شد
محرم همره نام حسین تقدیس شد
محرم با حسین اشک است وخون
محرم با حسین دشت جنون
.
.
.
خود را چو ز نسل نور می نامیدند
رفتند و به کوی دوست آرامیدند
سیراب شدند زآن که در اوج عطش
آن حادثه را به شوق آشامیدند . . .
.
.
.
دو دیده اشک، باران است ، محرم / ز سوگ ، جمله یاران است ، محرم
جهان می بارد ، اشک ، داغ یاران / ز ظلم ، نابکاران است ، محرم . . .
.
.
.
محرم باز هم نوبت توست / که بگشایی تمام خاطراتت
ز ایامی که در آن بود شیون / گهی نالیدن و گه سر بریدن . . .
.
.
.
تـا هست جهــان شـور محــرم باقیست
این جلوه ی جان در همه عالـم باقیست
ازنـالـه ی نـیـنــوای یـاران حسـیـن
همواره به لب زمـزمه ی غم باقیست . . .
.
.
.
پیچیده دراین دشت عجب بوی عجیبی / جا مانده از آن قافله عطر گل سیبی
گاهی سر نی بود و زمانی ته گودال / طی کرد گل من چه فرازی چه نشیبی !
.
.
اگر خسته دل و پر غم و دردید / اگر از پر خورشید جدا مانده و سردید
اگر هر چه مفاتیح نوشته ست ، به لب زمزمه کردید
بدانید دوای غمتان غیر غبار حرم کرب و بلا نیست ، نگردید
.
.
ای مردم حیران جهان نیک بدانید / نزدیک ترین راه به الله حسین است
.
.
دلم از خرمن غم خوشه خواهد / برای یک سفر دل توشه خواهد
دل بیچاره ام در هر دو دنیا / طواف کعبه ی شش گوشه خواهد
.
.
تا که ما همسفر عشق به افلاک شویم / بار الها مددی کن که همه پاک شویم
دست تقدیر چنان کن که پس از دادن جان / در جوار حرم عشق همه خاک شویم
.
.
بزم عشق تو شلوغه ، پر فروغه / همه ی عشقای دنیا بجز عشق تو دروغه
.
.
سوگند بر سیاهی شبهای ماتمت / ما زنده ایم ، زنده به عشق محرمت
روز ازل که بانگ عزایت بلند شد / ما را گره زدند به نخهای پرچمت
.
.
با آب طلا نام حسین قاب کنید / با نام حسین یادی از آب کنید
خواهید که سربلند و جاوید شوید / تا آخر عمر تکیه به ارباب کنید
.
.
خود را چو ز نسل نور می نامیدند / رفتند و به کوی دوست آرامیدند
سیراب شدند زان که در اوج عطش / آن حادثه را به شوق آشامیدند
.
.
خورشید که در میان خون پرپر زد / آن ماه ، کنار خیمه ها بر سر زد
فرمود که مرگ سرخ از ذلت به / آن حنجره ای که بوسه بر خنجر زد
.
.
ارباب ، صدای قدمت می آید / هنگامه ی اوج ماتمت می آید
ما در تب داغ غم تو می سوزیم / یکبار دگر محرمت می آید
.
.
امام حسین (ع) : بترس از ستم کردن بر کسی که به جز خدا یاوری ندارد !
.
.
همواره تجسم قیام است حسین / در سینه عاشقان ، پیام است حسین
در دفتر شعر ما ، ردیف است هنوز / دل چسب ترین شعر کلام است حسین
.
.
خیمه ماه محرم زده شد بر دل ما / باز نام تو شده زینت هر محفل ما
جز غم عشق تو ما را نبود سودایی / عشق سوزان تو آغشته به آب و گل ما
.
.
خاک حسین بوی وفا میدهد / تربت عشق است ، شفا میدهد
.
.
بزرگی را پرسیدند : زندگی چند بخش است ؟ گفت دو بخش است کودکی و پیری !
گفتند : پس جوانی چه ؟ گفت : فدای حسین !!!
.
.
به یادت یا حسین بیرق به بدوشم / غم تو برده از من عقل و هوشم
دعا کن زنده باشم تا ز عشقت / که چند روز دگر مشکی بپوشم
.
.
قلم از غم دلی بی تاب دارد / که این تصویر از خون قاب دارد
گلوی تشنه ی خون خدا را / لب تیـغی ، دریغا آب دارد
.
.
کم کم سیاهی علمت دیده میشود / آثار خیمه های غمت دیده میشود
افتاده سینه ام به تپش های انتظار / از روی تل دل ، حرمت دیده میشود
.
.
لب تشنه ام از سپیده آبم بدید / جامی به زلال آفتابم بدهید
من پرسش سوزان حسینم یاران / از حنجره ی عشق جوابم بدهید
.
.
فرش بر رونق بازار حسین می نازد / عرش بر جلوه رخسار حسین می نازد
ابر بر اشک عزادار حسین می نازد / قبر شش گوشه به زوار حسین می نازد
کربلا هم به علمدار حسین می نازد
.
.
نازم آن آموزگاری را که در یک نصف روز / دانش آموزان عالم را همه دانا کند
ابتدا قانون آزادی نویسد بر زمین / بعد از آن با خون هفتاد و دو تن امضا کند
کلمات کلیدی :
:: برچسبها: