مگر غیر از وفا از من چه سر زد
که دل را بی وفا خواندی و رفتی
مگرغیراز نگاهت به چشمانم که درزد
که از ناز چشم خود ازدل گرفتی
.
.
.
قلبم گرفت عزیزم از بس که بی وفایی
تنگ غروب گم شد الماس آشنایی
خواستی ردم کنی تو یک جوری که نفهمم
یک لحظه باورم شد که من چقدر نفهمم
.
.
.
بی وفا عشق من
به خدا اشک من
می مونه رو گونه م
تا بیایی پیش من
رفتی و بعد تو
چه زجری کشیدم
هنوز تار موت و
به دنیا نمی دم
.
.
.
چه زود ازم خسته شدی چه زود از یاد بردی منو
چه زود یکی دیگه اومد جامو گرفت تو دل تو
بهم وفا نکردی و تیشه زدی به قلب من
منو به غم نشوندی و گذشتی از کنار من
نمیدونم به جرم عشق یه عمره که زندونیم
توی آتیش غم تو یه عمره دارم میسوزم
.
.
.
مستم از باده ،که مستی هم بلاست
باده ی عاشق زهر باده جداست
بی وفا ، مستی مگر از باده ی عشقت نبود
کین چنین دل را شکستی،کین شکستن هم خطاست
.
.
.
با دل عاشق بد نکن ای آدم نامهربون / سنگدل و بی وفا نشو ، یه دل داری اینم نشون . .
.
.
.
ای مسافر غریبه چرا قلبمو شکستی
رفتی و تنهام گذاشتی دل به ناباوری بستی
حالا من تنها نشستم با نوای بی نوایی
چه غریبم بی تو اینجا ای غریبه بی وفایی
.
.
.
دلم گرفته خدایا تو دل گشایی کن
من آمدم به امیدت تو هم خدایی کن
به بوی دلکش زلفت که این گره بگشای
دل گرفته ما بین و دلگشایی کن
.
.
.
هـزار تا وعده دادی نیومدی ما رو کاشتی
?این دل مـهربونو چـشم انـتـظـار گذاشتی
?بـرای بـیوفـایـی هـزار بـهـونه داری
?هزار و یک شکایت از این زمونه داری
.
.
.
سلام ای بی وفای بی مرووت / سلام ای ساز گیتار محبت
سلام کردم نگی تو بی وفائی / وگرنه ما که عاشقیم بی مرووت !!!
.
.
.
من که پشت پا زدم به هرچه هست و نیست / تا که کام او ز عشق خود روا کنم
خود را نمیبخشم ، اگر که زین پس به عاشقان وفا کنم . .
.
.
.
دیدی ای دل که غم عشق دگر باره چه کرد ؟
چون بشد دلبر و با یار وفادار چه کرد . .
.
.
.
آخرین حرف دلم : عشق هرگز نمیمیرد مگر اینکه عشاق بی وفا باشند . .
.
.
.
آهای رغیب بی رحم عشق منو ربودی / آخه یار بی وفا به یاد من نبودی
حالا داری به عشقت زندگیتو می سازی / غافل از این که اینجا قلبی شکستی . . .
.
.
.
خبرت خرابتر کرد جراحت جدایی!
چه خیال آب روشن که به تشنگان نمایی؟
دل خویش را بگفتم - چو تو دوست می گرفتم؛
نه عجب که خوبرویان بکنند بی وفایی!
.
.
.
دوست خوبه ، نه بی وفا
زندگی خوبه ، نه بی صفا
عشق خوبه ، نه بی معشوق
من خوبم ، نه بی تو !
.
.
.
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا ؟
بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا
.
.
.
عزیز دلم جدائی مکن / جهان کوچکیست ، بی وفائی مکن
ببخش عاشقت را و منت گذار
.
.
.
شنیدم سخن ها ز مهر و وفا ، لیک
ندیدم نشانی ز مهر و وفایی
.
.
.
چه امید بندم در این زندگانی / که در نا امیدی سر آمد جوانی
سرآمد جوانی و ما را نیامد / پیام وفایی از این زندگانی . . .
.
.
.
همه رفتند از این خانه ولی غصه نرفت ،
این یار قدیمی چه وفایــی دارد ...
.
.
.
بی وفایی کن وفایت میکنند با وفا باشی خیانت میکنند
مهربانی گر چه آیینه ی خوشیست مهربان باشی رهایت میکنند . . .
.
.
.
رفیق بی وفا را کمتر از دشمن نمیبینم / سرم قربان آن دشمن که بوئی از وفا دارد . . .
.
.
.
به خیال کدامین آرزو ، صفای با تو بودن را از ما گرفتی ای بی وفا ؟
.
.
.
تو که قصد جدائی کرده بودی خیال بی وفائی کرده بودی
چرا با این دل خوش باور من زمانی آشنائی کرده بودی . . .
.
.
.
در وفا هیچ کس استاد نیست ، ولی در بی وفائی همه استادن
چطوری استاد !؟
.
.
.
در فلسفه وفا چنین آمده است ، دل وقف شکستن است ، بیهوده نرنج . .
.
.
.
ناه من گناه بی گناهیست / تمام هستی ام غرق سیاهیست
به هر کس دل دادم بی وفا شد / چو پابندش شدم از من جدا شد . .
.
.
.
هر رهگذری محرم اسرار نگردد / صحرای نمکزار چمن زار نگردد
هر جا که رسیدی طرح رفاقت مکش ای دوست / هر بی سر و پا یار وفادار نگردد . . .
.
.
.
مقصود دلم مهر و وفا بود چنین گشت / گر مقصود دلم جور و جفا بود چه می شد . . . ؟
.
.
.
تو که رفتی پریشون شد خیالم / همه گفتند که من دیوانه حالم
نمیدانند که این دیوانه در فکر شفا نیست / که هرچی باشه اما بی وفا نیست . . .
.
.
.
من ندانستم از اول که تو بی مهرو وفایی
عهد نابستن از آن به که ببندی و نپایی
.
.
.
یار دل آزار من وفا نشناسد / راستی عجب نعمتی است یار وفادار . . .
.
.
.
ز درد عشق تو با کس حکایتی که نکردم / چرا وفای تو کم شد ، شکایتی که نکردم . . .
.
.
.
با دل عاشق بد نکن ای آدم نامهربون / سنگدل و بی وفا نشو ، یه دل داری اینم نشون .
کلمات کلیدی :
:: برچسبها: