بی هیچ اسمی میشه عاشق شد
.
بی هیچ اسمی میشه عاشق شد .. بی هیچ ردّی از خدا رو خاک
من سالها عاشق شدم بی او .. یک حسِ بی تفسیر وحشتناک
.
من عاشق رفتار های تو .. این ترس بیاندازه از دینم
تو عاشق چیزی که پنهونه .. من عاشق چیزی که میبینم
.
بی هیچ اسمی می شه عاشق شد .. جادوی این دلداگی کم نیست
تا سیبهای کال بی تابند .. حوّای من! تقصیر آدم نیست
.
دور از تو افتادم ولی هر شب .. حس میکنم بسیار نزدیکی
خاموش شد فانوس من ای کاش .. عادت نمیکردم به تاریکی
.
بی هیچ اسمی میشه عاشق شد .. بی هیچ نامی از تو یا از من
بیدار کن این ترس پنهونُ .. این عادت هر روزه رو بشکن
.
عبدالجبار کاکایی
.
اشعار زیبای عاشقانه در ادامـــه مطلب
.
.
.
موج عاشقی
.
دنبال من میگردی و حاصل ندارد
این موج عاشق کار با ساحل ندارد
.
باید ببندم کوله بار رفتنم را
مرغ مهاجر هیچ جا منزل ندارد
.
من خام بودم، داغ دوری پخته ام کرد
عمری که پایت سوختم قابل ندارد
.
من عاشقی کردم تو اما سرد گفتی:
از برف اگر آدم بسازی دل ندارد
.
باشد ولم کن باخودم تنها بمانم
دیوانه با دیوانه ها مشکل ندارد
.
شاید به سرگردانی ام دنیا بخندد
موجی که عاشق میشود ساحل ندارد
.
مهدی فرجی
.
.
.
.
هیاهو
.
هنوزم دستای گرمت جای امنی واسه گریهست
تو قشنگی مثل بارون، من دلم پر از گلایهست
.
هنوزم تو این هیاهو توی این بغض شبونه
من و گنجشکای خونه دیدنت عادتمونه
.
پشت پنجره هنوزم چشم به راهت میشینم
ای که بیتو خودمو تک و تنها میبینم
.
ما دو تا پنجره بودیم گفتی که باید بمیریم
دیوارا همه خراب شد ولی ما هنوز اسیریم
.
ما هنوزم مثل مرداب مست آینه کویریم
ما همونیم که میخواستیم خورشیدو با دست بگیریم
.
گریه هام حروم شدن کاری بکن
چشم من بیا منو یاری بکن
.
وقتی که به تو رسیدم هنوزم آهو نفس داشت
هنوزم چلچله انگار تو چشاش غم قفس داشت
.
غزلک گریه نمیکرد تو شبای بی چراغی
من و تو هم قصه بودیم از ستاره به اقاقی
.
حالا اما دیگه وقت رفتنه
جاده اسم منو فریاد میزنه
.
حالا من موندم و یاد کوچه های خالی و خیس
یاد خونه ای که دیگه خیلی وقته مال ما نیست
.
اگه خاموشم و خسته اگه از تو دورِ دورم
تکیه کن به من غریبه من یه کوه پُر غرورم
.
ترانه سرا: بابک صحرایی
کلمات کلیدی :
:: برچسبها: