مشترک پر مصرف ، چراغ یادت همیشه تو دل من روشنه ، حتی در ساعات اوج مصرف
.
.
.
تنهایی را ترجیح میدهم به تن هایی که روحشان با دیگریست
.
.
.
تو که یک گوشه ی چشمت غم عالم ببرد / حیف باشد که تو باشی و مرا غم ببرد
.
.
.
از هواپیما به برج مراقبت ، تو قلبت جا هست فرود بیام یا بازم دورت بگردم ؟
.
.
.
دلگیر نباش ! تقصیر از خودت بود !
دسته کلید علاقه که گم شد ، باید عوض میکردی قفل تمام آرزو ها را
.
.
.
خوشا به حال قلبم چون از تو جان گرفته / نبض وجودم از تو خط امان گرفته
خوشا به حال جانم که مرگ او غم توست / برای وصف رویت قلب زبان گرفته
.
.
.
به بند دلت میاویز رخت خاطره ام را ، گردبادهای فراموشی حرمت نمی شناسند
.
.
.
اگر پرسند آخرین نفست به یاد کیست ؟ گویم به یاد کسی که بی وفایی در ذاتش نیست
.
.
.
دلم بچگی میخواهد ! جلوی کدام مغازه پا بکوبم تا برایم آرامش بخرند ؟
.
.
.
وقتی دیر رسیدم و با دیگری دیدمت
فهمیدم که گاهی هرگز نرسیدن بهتر از دیر رسیدن است
.
.
.
سلام میکنم از روی مهربانی / سلام میکنم از روی شادمانی
سلام میکنم تا جان دارم / که خواننده این سلام را دوست دارم
.
.
.
آن حرف که از دلت غمی بگشاید / در صحبت دل شکستگان میباید
هر شیشه که بشکند ، ندارد قیمت / جز شیشه دل که قیمتش افزاید . . .
.
.
.
گل نشکفته در باغ امیدم / ز باغ زندگانی قصه چیدم
ندیدم من ز دنیایم وفایی / به قلبم غصه و غم را چشیدم . . .
.
.
.
همین مسیر را مستقیم بروی میرسی به دو راهی
یک راه به من ختم می شود ، آن دیگری به ختم من . . .
.
.
.
دو چشم آبی ات را میپرستم / لبان عنابی ات را میپرستم
برای من تو بی تابی مکن یار / که من شادابی ات را میپرستم . . .
.
.
.
به همون اندازه که ماهى دوست نداره برسه به خشکى دوست دارم . . .
.
.
.
پر نقش تر از فرش دلم بافته ای نیست / از بس که گره زد به گره حوصله ها را
یک بار هم ای عشق من از عقل میندیش / بگذار که دل حل بکند مسئله ها را . . .
.
.
.
دلا در عاشقی ثابت قدم باش / که در این ره نباشد کار بی اجر
دلم رفت و ندیدم روی دلدار / فغان از این تطاول ? آه از این زجر . . .
.
.
.
هر چند کسی میان ما حایل نیست
اما نگهت به سوی من مایل نیست
گفتم قسمت دهم ، ولی میگـو یند
چشم تو به هیچ مذهبی قایل نیست . . .
.
.
.
آن را که غمی چون غم من نیست چه داند
کز شوق توام دیده چه شب میگذراند
وقتست اگر از پای درآیم که همه عمر
باری نکشیدم که به هجران تو ماند . . .
.
.
.
دیـگـــر نه اشـکـــهایــم را خــواهـی دیــد
نه التـــمـاس هـــایم را
و نه احســـاســاتِ ایــن دلِ لـعـنـتـی را…
به جـــایِ آن احســـاسی که کُـــشـتـی
درخـتـی از غــــرور کـاشـتم
.
.
.
دیگری جز تو مرا این همه آزار نکرد / آنچه کردی تو به من هیچ ستم کار نکرد . . .
.
.
.
مرا آن دیده ی تر می شناسد
مرا از خویش بهتر می شناسد
به جرم عاشقی ها سر شناسم
مرا ازپشت خنجر می شناسد . . .
.
.
.
بی شک جهان را به عشق کسی آفریده اند
چون من که آفریده ام از عشق جهانی برای تو. . . !
کلمات کلیدی :
:: برچسبها: